۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

قلیل مدوم علیه خیرمن کثیر مملول منه

حقیقتش را بخواهید، من عاشق سورپرایز شدنم. سورپرایز های خیلی کوچک. اینکه از نا کجا، جایی که انتظارش نمیرود، یک اتفاق خوشایند بیافتد. مثل اینکه دوستی برایم شعری بخواند، ضبط کند و بفرستد یا اینکه عکسی نشانم دهد. شاید هیجان انگیزتر باشد که آدم دوستی پیدا کند، یکباره و بدون هیچ برنامه ای. به هر حال، به مدد این تلگرام که قابلیت صوتی و تصویری خوبی دارد، هر از چند گاهی سورپرایزمیشوم. دیشب که برادر چنتا قسمت سخنرانی کوتاه برایم فرستاد، در جایی که نیاز داشتم باز انرژی دمیده شود در وجودم. بعضی ها دم خیلی گرمی دارند و حرف های گفتنی بسیار. چه میشود که یک نفر اعجاز کلام و گفتنی های ناب پیدا میکند. نوشیدن شهد های بسیار در زندگی از یک سو و ساختن عسل از سوی دیگر و در نهایت نوشاندن شربت عسل به دیگران. در گام اول باید جهان بین بود، تجربه کسب کرد، دید و شنید و رفت و دور شد و هر چه که شهد باشد، بعد نشست و فکر کرد، اضافه و کم کرد. حالم خوب است، پای حرف اینها نشستن حالم را خوب میکند. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر