۱۳۹۷ آبان ۲۵, جمعه

خوب شد دردم دوا شد، خوب شد!


نشستم تو افیس، مقاله ای که باید نوشته بشه جلومه، نتایج جدید رو بهش اضافه میکنم. ناگهان انتخاب تصادفی اهنگ یوتیوب با من کاری میکنه که بوی جوی مولیان با امیر نصر سامانی. تار دلم لرزید، ذهنم پرواز کرد نشست جلوی یک پنجره. نظاره کنان. دلم خواست تا فیلمی بسازم با همین اهنگ روی تصویرسیال در زمان اون پنجره . چقد داستان داره، چه وزنی داره این نما. همه در بازکردنا تکرار بشه، همه غم ها و شادی ها... زمان سپری بشه، زمان سپری بشه. بعد برسه به سکانس اخر. سکانس خداحافظی. اینجای فیلم زمان کند بشه، کند بشه، کند بشه به سکون برسه.  اسمون مست، زمین مست، زمان مست. آغوش اخرین. سمفونی باران در چشم. صدای موزیک به اوج میرسه:
 خوب شد دردم دوا شد، خوب شد! دل به عشقت مبتلا شد، خوب شد!