۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

می آید و میزند به دل تیری هم/ در خنده اوست لحن دلگیری هم


گفت هر چیزی را آدابیست.
پرسیدم، از آداب پاییز چه باشد؟
گفت:  عشق،شعر، شراب و...
پرسیدم، اکمل آداب پاییز چیست؟
گفت: همه آنچه گفتم  اما در کنار یار بودن.

۱۳۹۴ شهریور ۲۸, شنبه

goals

در آشپزخانه بودم مشغول آشپزی. کلا فکر کردن ها و الهامات من، جدیدا با آشپزی عجین شده. این بار یکی از همسایه ها که یک دختر آلمانی و بسیار جوان است هم در آشپزخانه بود، صجبت کردیم، رفته بودم روی منبر و از تجربیاتم! برایش می گفتم. یک جای صحبت گفتم که آدم باید برای خودش هدف گذاری کند، هدف های بلند مدت، میان مدت، کوتاه مدت. بعد پیگیری کند، رسیدن به همین هدف ها آدم را شاد میکند، زندگی لذت بخش میشود. 
بعد از صرف غذا، با خودم فکر میکردم، دیدم واقعا ایده جالبیست، که آدم هدف های کوچک به زندگیش اضافه کند، هر از چند روزی یک فتح داشته باشد، دلش گرم بشود. فتح قله های کوچک به فتح قله های بزرگ کمک میکند. بعد برای خودم هدف های کوچکی تعریف کردم که در حال انجامش هستم، بعضی هاشان فتح شده. حالم خوب است.
در آخر صحبتم با دختر آلمانی، یکی از دوستان روس هم اضافه شد، دختر آلمانی گفت من هدفی ندارم، آرزویی ندارم. گفتم خب اولین هدف پیدا کردن هدف باشد.پسر روس ایده جذاب تری داشت، پرسید که دوست پسر داری؟ دختر گفت نه. گفت خب همین اولین هدف.هم فال هم تماشا. خندیدیم.

۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

دو نفری ها

+ دارم کارامو می کنم آماده پاییز شم.
- پاییز پا میخواد، پاییز فصل تک نفری نیست، پاییز دوست میخواد، همنفس میخواد. من عاشق رنگاشم.
+منم
-هزار تارنگ
+اسم ندارن
-اسم ندارن
+ منحصر بفردن، زردش فقط زرد نیس،قرمزش فقط قرمز نیست
- فقط باید تخیلشون کنی، حسشون کنی، بوسشون کنی، بغلشون کنی
+همینکه ادم ده دقیقه بره توی برگا، راه بره، گوش کنه،چشماش ثبت کنن، ازعمق پاییزو و همینکه جز صدای پاهای خودش صدای پای کناریشو بشنوه، پاییز رو به جا اورده.
-پاییز مراقبت میخواد، نباس مثه تابستونو بهار باش روبرو شد
+دو نفری هاش باشه، سوپ، عصرونه گرم. رو ژاکت آدم یه دست باشه دور کتفش، حلقه شه. تو پاییز حتی صدای رودخونه ها عوض میشه، توشون یه رفتن عجیب دارن، یه حسی
- مستن شاید
+اره، مست شراب، با پنیر توی باغا، زیر درختای کوتاه، زیر درختای بلند
-گریل؟
+آره
-دود اتیش
+یه هفته که خلوت بودیم، پاییزمونو عکاسی کنیم، دوتایی؟
-عالیه
+براش یه اسم می زاریم
-اسمش باید بوی پاییز بده حتما،صدای رودخونه بده،نارنجی سرخ زرد باشه
+طعم ترد و ترش و گس انارم بده، شکل کرسی باشه گرماش
-دونفری باشه یکی حافظ بخونه
+اش رشته و پیاز داغ و نعناداغ فراووون
-صدای ساز بیاد
+یکی بچرخه، یکی زیر لب هم خونی کنه
-چی میخونن؟؟
+نامجو؟!
-در دل آتش غم رخت تا که خانه کرد....
+دلمون رفت، خونه روستایی
-ایوون داره،گلیم رنگی رنگی
+مبل داره، اجاق هیزمی
-اخ بوی هیزم میاد
+اره،خونه بابا بزرگمه
-یه تبر با کلی چوب بیرونه، تبر کلی داستان داره واسه گفتن،چایی جنگلی،صدا دارکوب داره میاد
+غذا قیمه هیزمی
-ته نگیره؟
+حواسم هست، سیب زمینی اتیشی
-بادمجون کنارش با گوجه. صدای یه گله گوسفند با زنگوله هاش
+صبح شیر تازه، محلی، با پنیر محلی
-دلم نمیاد، از زیر لحاف بیام بیرون
+تو خودت صبونه رو اماده کن، من نیمرو می زنم
مرغه امروز چه زود تخم گذاشته، من برم این برگای حیاطو جارو کنم، باید یه گوشه جمع شن، بعد عاشقانه با دست اتیش بسپریمشون
+جمع شن، اما روز اخر که داریم می ریم اتیسشون بزنیم
-روز آخر، حریق خزان، اسم البوم عکس رو بزاریم حریق خزان، امان از این روز آخر
+ اره، شد حریق خزان، از کی شروعش کنیم
-صبر کنیم کمی پاییز بیشتر خودشو نشون بده
+صبر کنیم، اما من توی دلم پاییزه ها، چه دلم روشن شد
-کار کاره پاییزه، پاییزای دو نفری
+هیچ دیر وقتی بود که نشده بودم اینطور از خیال لبریز
-بلند پریدیم و دور دور
+یه کاری میده دستم این پاییزه
-در دست این خمار غمت هیچ چاره نیست...
جز باده ای..
جز باده ای که در قدح غم گسار توست
+ بخونش، ادامه داره برای همیشه تو سرم
-ساقی بدست باش، ساقی بدست باش که این مست می پرست، چون خود ز پا نشست و هنوز خمار توست
+هنووووووز خمار توست
-سیری مباد سوخته تشنه کام را تا جرعه نوشم ......
+عجب حالی کردی منو
-من خودم رو هوام الان
+چی شد این جوری شد
-بیچاره دل، بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد، ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
+ای فتنه کار توست
-وقتشه دیگه برگ ها رو اتیش بزنیم.........ای سایه صبر کن، که براید کام دل آن آرزو که در دل امیدوار توست
+برگردیم یعنی؟؟!
-ققنوس وار
+چند روز دیگه می موندیم کاش!
-من طاقت برگشتم نیست
+برنگردیم خوب
-من برم زیر کرسی پس، لرز دارم،
+برو، من برات چی بیارم؟
-چای متصل، زعفرونی با نبات، لیوانی بزرگ لطفا، شعر هم برام بخون،
+می دونستم اینو می خوای، از چی بخونم؟
-هر چه که وصف حال توست
+چاييتو بخور تا بخونم
-چه بوی خوبی، گرمیه لیوان دستمو گرم گرم کرده، صدای دارکوبه باز داره میاد
+برات سهراب مي خونم
-بخون
+های زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خاکی من
از تو، ای شعر گرم، در سوزند
آسمان های صاف را مانند
که لبالب ز بادهء روزند
با هزاران جوانه می خواند
بوتهء نسترن سرود ترا
 چاییت یخ نکنه!!
-بازم بخون،
+.....
-سلام، صبح شده؟
+دم صبح طوره ،خوب شد برگارو اتيش نزديم
-اتیششون نزنیم، همینجا باشیم
+كاش بگيم برامون از شهر اسب بيارن
-بریم تا قله؟
+بريم دشتا رو ببينيم، غروب رو ببينيم
-طلوع رو هم ببینیم پس، من با طلوع خوشترم، غروب رو دیدن بدون طلوع ناقصه. مسابقه میدی؟
+اروم بريم، دونفری های اروم، بهار مسابقه میدیم
-من ساز بزنم پس
+بخونيم و بريم، ميوه ميخوري؟
-پرتقال، من عاشق بوی پرتقالم.
...........
+من همون توي سرد و گرم كرسي ميخوابم، بيرون نمي شوم از اين خيال
-من دوس دارم باز شعر بخونم،  حواسم هست که هیزما تموم نشن
+چايي تازه دمم هست
-امشب مرا تا صبح پیمانیست با جانان







۱۳۹۴ شهریور ۲۰, جمعه

تو قدر آب چه دانی که در کنار فراتی


صبحی که با ساقی و شراب لعل فام شروع شود، به این راحتی ها تمام نمیشود. چند روزیست که شاخ غول میشکنم پنج و نیم صبح از خواب بلند میشوم. هوا هنوز تاریک است، من خیلی خوشحالم، جستی میزنم و میپرم در آغوش روزی که هنوز آغاز نشده. زیر لب زمزمه میکنم: صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن/دور فلک درنگ ندارد شتاب کن/خورشید می زمشرق ساغر طلوع کرد/ گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن. دو سه باری برای خودم با طنین مختلف، بالا و پایین می خوانمش. 
صدای موزیکی در گوشم طنین انداز است، نمیدانم چیست. میروم صبحانه ای آماده کنم، صدای موزیک هنوز هست کمی پر رنگ تر میشود. گوش میدهم. گوش میدهم. ترانه کردیست. بولا من یاخی، تو گلی نیو باخی. جست میزنم پای لپتاپ تا ببینم میشود پیدایش کرد یا نه. بعد از کلی تلاش دست از پا دراز تر تکستی میزنم به فرزاد، بالاخره دوست نزدیک آدم کرد باشد باید به درد یه همچین روزی بخورد. میگویم که اسم این آهنگ یا خواننده اش یا هر اطلاعی که مرا به آهنگ برساند. تاکید میکنم که خمارم، دست بجنبان. کمی انتظار، پیام میدهد که فلان جا برو. از آن طریق بگرد. دوباره گشت و گذار و بالاخره یافت همی شد. 
چند باره چند باره آهنگ پخش می شود. من سیر نمیشوم. در اتاق سه در چهار نشسته ام. اما دیگر اینجا نیستم. پرواز میکنم. محله به محله، شهر به شهر، کشور به کشور. میهمان تنبور نوازی کرد ها میشوم، سری به دو تار نوازی خراسان میزنم. کیهان جان کلهر هم آن طرف تر نشسته، آرشه میکشد و من مبهوت. سفید پوششانی هم هستند دورتر می چرخند و می گردند، خاک بلند میشود، سماع کنان بی این طرف میایند. صدای شجریان می آید. نا خود آگاه دستم میرود سمت سه تار، نشسته ام میانشان، زخمه میزنم. چیزی میکشاند مرا. این من نیستم که ناخن میکشم، صداطرب انگیزتراز آن است که که من خالقش باشم. چرخ زنان، زنان و مردان. رنگ در رنگ، نور بر نور. زیبایی پشت زیبایی. تو می آیی در نظرم. راه باز میکنند، می نشینی کنارم. هنوز سه تار میزنم، با من همنوا میشوی: بولا من یاخی، تو گلی نیو باخی،  گلی نيو باخی تو گلی نيو باخی گلی نيو باخم هه تویه بو له من یاخی. 

۱۳۹۴ شهریور ۱۸, چهارشنبه

آخ که تو اورست منی!


به صدای له شدن برف ها گوش کنید.


میرم تو موهات


شيوه‌ی چشمت فریب جنگ داشت / ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم


۱۳۹۴ شهریور ۱۲, پنجشنبه

من، بچه، همین الان یهویی!

امروز که داشتم این استندآپ کمدی امیر مهدی ژوله در خندوانه را میدیدم، آن جایی که داشت از تولد دخترش در روز قبل حرف میزد. دیدم که چقدر دلم میخواهد یه بچه داشته باشم برای خود خودم از خود خودم.