۱۳۹۳ اردیبهشت ۴, پنجشنبه

یک حقیقت علمی هست در مورد مرگ طبیعی ادم ها که به زبان ساده میشه اینجوری بیانش کرد: سلول های بدن ما مثل یک دستگاه زیراکس هر روز در حال کپی کردن خودشونن و بعد از یه مدتی میمیرن و کپی موجود باید از خودش کپی بگیره و همین زنجیره ادامه داره . مثل همون دستگاه زیراکس هر نوبه کیفیت بدتر میشه تا جایی که دیگه هیچ چیز قابل خوندن نیست. و تمام.

بر خلاف قسمت فیزیکی آدم ها قسمت غیر فیزیکی (روح؟!) آدم ها که مربوط است به دانش ها، هنر ها ، اخلاق و این جور امور مسیر بر عکسی رو طی میکنه (اصولن باید اینجوری باشه). شما یک کپی خیلی بد هستید از خیلی از چیزها اما وقت میگذارید و هر کپی بد رو شفاف میکنید رنگ میکنید با مداد خط های نا معلوم رو مشخص میکنید و این کار ادامه پیدا میکنه تا در نهایت اثر زیبایی رو خلق بکنید. این کار برای آدم های مختلف زمان های متفاوتی رو میبره. مهم اینه که آدم تو این مسیر باشه. و زمان هم براش مهم نباشه. تو این مسیر که افتادی روزی به نتیجه خواهی رسید مسلمن.

این ها توضیحاتیست که من در یک روز بهاری برای خودم دادم تا کمی آروم بشم.  

۱۳۹۳ فروردین ۱۷, یکشنبه



سپیده که سربزند، در این بیشه زار خزان زده
 شاید گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوئیدیم 
پس به نام زندگی هرگز مگو هرگز.

۱۳۹۳ فروردین ۱۳, چهارشنبه

۱۳۹۳ فروردین ۱۲, سه‌شنبه




پیش تو ، جامه در برم نعره زند که بر درم 
 آمدمت که بنگرم گریه نمی دهد امان