۱۳۹۳ آذر ۱۱, سه‌شنبه

درد گران


عدم تناسب بین میز و صندلی که در اتاق دارم باعث شده که گاه و بی گاه دردی خفیف تمام کتف و کمرم را درنوردد و آخر سر به مغز پیام دهد که من هنوز اینجا هستم. این درد گرده یا همان قسمت بالایی کمر سالهای متمادیست که مهمان من است. خیلی جالب نیست که آدم با درد از خواب برخیزد و با درد به خواب برود. اما در دراز مدت آدم خو میگیرد به این درد. میشود یکی از پارامتر های شخصیتی آدم اصلا. تازه این درد که  درد خوب است ، امان از درد هایی که جایی را در نمیوردد بلکه ساکن و آرام یک جا نشسته  و دزدکی وار بدون اینکه خبردارت کند میآید. خرابت میکند و دوباره میرود مینشیند سر جایش تا نوبه دیگر. 

۱ نظر:

  1. وای به روزی که این درد گران نیمه های شب از خواب بیدارت کن و فصل سرما باشد و نه آجری که توسل یابیش و نه آب گرمی که سکنی گزینیش...

    پاسخحذف