۱۳۹۲ دی ۴, چهارشنبه



در زمان نوجوانی و بلوغ عاشق دختری شدم و چند سال بعد وقتی می توانست برای همیشه برای من باشد نخواستمش. دوباره در جوانی عاشق دیگری شدم و بعد  ...سه باره عاشق دیگری شدم ...

نمی خواهم که عشق را لوس کنم که بگویید چه آدم فلان فلان شده ایست ، نه! عشق از شناخت میاید و مراتبی دارد اما چه کنم نام همه شان را عشق گذاشتند مسلما برای من هم همه شان در یک سطح نبوده اند.
فکر میکردم که آدم باید دنبال آن یک نفر خاص باشد. اما حالا میبینم که خیلی ها میتوانند آن یک نفر خاص باشند. در واقع هر کسی که توانست نظرت را جلب کند و تو او را پذیرفتی و او تو را ، همان یک نفر خاص است.
یا به عبارت دیگر فکر میکنم فرد مورد نظر وقتی به تو رسید خاص میشود یعنی بالفعل میشود .خیلی ها بالقوه پتانسیل یار شدن را دارند اما انچه مهم است دست به دست هم دادن زمان و مکان و یار است.


۲ نظر:

  1. تجربه من میگه عشق نه حادثه است، نه اتفاقه، نه معجزه است. عشق فقط خواستنه. اینکه بخوای یکی رو دوست داشته باشی. بعد که به دوست داشتنش عادت کردی، چشات رو که وا کنی میبینی عاشقشی. اولش بودن طرف کنارت لذت بخشه و بعدش نبودنش عذاب آور.
    درست میگی آرش جان، خیلی ها میتونن اون یک نفر خاص باشند، اما وقتی یک نفر خاص شد دیکه هیچ کس نمیتونه برات اون یک نفر باشه... و تمام عشق همین خاصیت خاص بودنشه که آدمای عام رو خاص میکنه و خاص نگه میداره....

    پاسخحذف
  2. با آرش موافقم
    البته فرزاد، خاص نگه میداره، اما تا زمانی که تو بخوای خاص باشه...

    پاسخحذف