‏نمایش پست‌ها با برچسب خواستنی ها. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب خواستنی ها. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۵ آذر ۱۵, دوشنبه

شعری برای معشوق

دوست دارم که بیایی، بنشینی به برم
 در میان همه خوبان، تو شوی همسفرم
عاشقم بیش ز دی، کم ز فردا" سخنم
 مثل لالایی مجنون، نیمه شب تا سحرم


پ.ن: به تاریخ امروز سروده شد

۱۳۹۵ آبان ۱۶, یکشنبه

دنیا جای بهتری میشود و ما آدم های بهتری!

-ارام و عمیق نگاهش میکنم میگویم که میدونی تو آرزوی 29 سالمی؟ میدونی که امروز بیشتر از دیروز و فردا بیشتر از امروز دوستت دارم؟ 
قند تو دلش اب میشود و دستم را میگیرد توی دستش....نگاهم میکنم میگوید: آقا ما دوستت داریم.

-حس جالبیست که ادم یک نفر را داشته باشد بی هیچ ترتیبی و ادابی برایش حرف بزند از هر دری سخنی....یا اینکه بنشینی کنارش در حالی که چای گرمت را مینوشی، برایش  از بیات اصفهان و همایون حرف بزنی....چنان مستمع باشد که تو برسر ذوق بیایی...اخرش هم اواز بخوانی و چایی را تمام کنی! 



۱۳۹۴ آذر ۷, شنبه

جوی نقره مهتاب

دم دمای کریسمس، شب هنگام، که آرام و خرامان، در خیابان اصلی شهر قدم میزنی و به جز صدای پاهای خودت، صدای انواع سازهای بادی و زهی خیالت را پرواز میدهد به هر کجا، بوی شکلات های رنگ و وارنگ و بوی شراب قرمز گرم و همهمه شادی آفرین مردم. با ریسه های رنگ رنگی مغازه ها و کاج بلندی که ستاره باران آرزوها شده و دانه های سفید برف که بی هیچ دلهره ای روی صورتت مینشینند و نوید عشق میدهند، صدایی از جنس بلور در گوش میپیچد: ..... و چشمانت با من گفتند که فردا روز دیگریست.


پ.ن: زمستان امد. اشتوتگارت، فایهینگن.

۱۳۹۴ مهر ۱۲, یکشنبه

قلیل مدوم علیه خیرمن کثیر مملول منه

حقیقتش را بخواهید، من عاشق سورپرایز شدنم. سورپرایز های خیلی کوچک. اینکه از نا کجا، جایی که انتظارش نمیرود، یک اتفاق خوشایند بیافتد. مثل اینکه دوستی برایم شعری بخواند، ضبط کند و بفرستد یا اینکه عکسی نشانم دهد. شاید هیجان انگیزتر باشد که آدم دوستی پیدا کند، یکباره و بدون هیچ برنامه ای. به هر حال، به مدد این تلگرام که قابلیت صوتی و تصویری خوبی دارد، هر از چند گاهی سورپرایزمیشوم. دیشب که برادر چنتا قسمت سخنرانی کوتاه برایم فرستاد، در جایی که نیاز داشتم باز انرژی دمیده شود در وجودم. بعضی ها دم خیلی گرمی دارند و حرف های گفتنی بسیار. چه میشود که یک نفر اعجاز کلام و گفتنی های ناب پیدا میکند. نوشیدن شهد های بسیار در زندگی از یک سو و ساختن عسل از سوی دیگر و در نهایت نوشاندن شربت عسل به دیگران. در گام اول باید جهان بین بود، تجربه کسب کرد، دید و شنید و رفت و دور شد و هر چه که شهد باشد، بعد نشست و فکر کرد، اضافه و کم کرد. حالم خوب است، پای حرف اینها نشستن حالم را خوب میکند. 

۱۳۹۴ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

می آید و میزند به دل تیری هم/ در خنده اوست لحن دلگیری هم


گفت هر چیزی را آدابیست.
پرسیدم، از آداب پاییز چه باشد؟
گفت:  عشق،شعر، شراب و...
پرسیدم، اکمل آداب پاییز چیست؟
گفت: همه آنچه گفتم  اما در کنار یار بودن.

۱۳۹۴ شهریور ۲۴, سه‌شنبه

دو نفری ها

+ دارم کارامو می کنم آماده پاییز شم.
- پاییز پا میخواد، پاییز فصل تک نفری نیست، پاییز دوست میخواد، همنفس میخواد. من عاشق رنگاشم.
+منم
-هزار تارنگ
+اسم ندارن
-اسم ندارن
+ منحصر بفردن، زردش فقط زرد نیس،قرمزش فقط قرمز نیست
- فقط باید تخیلشون کنی، حسشون کنی، بوسشون کنی، بغلشون کنی
+همینکه ادم ده دقیقه بره توی برگا، راه بره، گوش کنه،چشماش ثبت کنن، ازعمق پاییزو و همینکه جز صدای پاهای خودش صدای پای کناریشو بشنوه، پاییز رو به جا اورده.
-پاییز مراقبت میخواد، نباس مثه تابستونو بهار باش روبرو شد
+دو نفری هاش باشه، سوپ، عصرونه گرم. رو ژاکت آدم یه دست باشه دور کتفش، حلقه شه. تو پاییز حتی صدای رودخونه ها عوض میشه، توشون یه رفتن عجیب دارن، یه حسی
- مستن شاید
+اره، مست شراب، با پنیر توی باغا، زیر درختای کوتاه، زیر درختای بلند
-گریل؟
+آره
-دود اتیش
+یه هفته که خلوت بودیم، پاییزمونو عکاسی کنیم، دوتایی؟
-عالیه
+براش یه اسم می زاریم
-اسمش باید بوی پاییز بده حتما،صدای رودخونه بده،نارنجی سرخ زرد باشه
+طعم ترد و ترش و گس انارم بده، شکل کرسی باشه گرماش
-دونفری باشه یکی حافظ بخونه
+اش رشته و پیاز داغ و نعناداغ فراووون
-صدای ساز بیاد
+یکی بچرخه، یکی زیر لب هم خونی کنه
-چی میخونن؟؟
+نامجو؟!
-در دل آتش غم رخت تا که خانه کرد....
+دلمون رفت، خونه روستایی
-ایوون داره،گلیم رنگی رنگی
+مبل داره، اجاق هیزمی
-اخ بوی هیزم میاد
+اره،خونه بابا بزرگمه
-یه تبر با کلی چوب بیرونه، تبر کلی داستان داره واسه گفتن،چایی جنگلی،صدا دارکوب داره میاد
+غذا قیمه هیزمی
-ته نگیره؟
+حواسم هست، سیب زمینی اتیشی
-بادمجون کنارش با گوجه. صدای یه گله گوسفند با زنگوله هاش
+صبح شیر تازه، محلی، با پنیر محلی
-دلم نمیاد، از زیر لحاف بیام بیرون
+تو خودت صبونه رو اماده کن، من نیمرو می زنم
مرغه امروز چه زود تخم گذاشته، من برم این برگای حیاطو جارو کنم، باید یه گوشه جمع شن، بعد عاشقانه با دست اتیش بسپریمشون
+جمع شن، اما روز اخر که داریم می ریم اتیسشون بزنیم
-روز آخر، حریق خزان، اسم البوم عکس رو بزاریم حریق خزان، امان از این روز آخر
+ اره، شد حریق خزان، از کی شروعش کنیم
-صبر کنیم کمی پاییز بیشتر خودشو نشون بده
+صبر کنیم، اما من توی دلم پاییزه ها، چه دلم روشن شد
-کار کاره پاییزه، پاییزای دو نفری
+هیچ دیر وقتی بود که نشده بودم اینطور از خیال لبریز
-بلند پریدیم و دور دور
+یه کاری میده دستم این پاییزه
-در دست این خمار غمت هیچ چاره نیست...
جز باده ای..
جز باده ای که در قدح غم گسار توست
+ بخونش، ادامه داره برای همیشه تو سرم
-ساقی بدست باش، ساقی بدست باش که این مست می پرست، چون خود ز پا نشست و هنوز خمار توست
+هنووووووز خمار توست
-سیری مباد سوخته تشنه کام را تا جرعه نوشم ......
+عجب حالی کردی منو
-من خودم رو هوام الان
+چی شد این جوری شد
-بیچاره دل، بیچاره دل که غارت عشقش به باد داد، ای دیده خون ببار که این فتنه کار توست
+ای فتنه کار توست
-وقتشه دیگه برگ ها رو اتیش بزنیم.........ای سایه صبر کن، که براید کام دل آن آرزو که در دل امیدوار توست
+برگردیم یعنی؟؟!
-ققنوس وار
+چند روز دیگه می موندیم کاش!
-من طاقت برگشتم نیست
+برنگردیم خوب
-من برم زیر کرسی پس، لرز دارم،
+برو، من برات چی بیارم؟
-چای متصل، زعفرونی با نبات، لیوانی بزرگ لطفا، شعر هم برام بخون،
+می دونستم اینو می خوای، از چی بخونم؟
-هر چه که وصف حال توست
+چاييتو بخور تا بخونم
-چه بوی خوبی، گرمیه لیوان دستمو گرم گرم کرده، صدای دارکوبه باز داره میاد
+برات سهراب مي خونم
-بخون
+های زندگی منم که هنوز
با همه پوچی از تو لبریزم
نه به فکرم که رشته پاره کنم
نه بر آنم که از تو بگریزم
همه ذرات جسم خاکی من
از تو، ای شعر گرم، در سوزند
آسمان های صاف را مانند
که لبالب ز بادهء روزند
با هزاران جوانه می خواند
بوتهء نسترن سرود ترا
 چاییت یخ نکنه!!
-بازم بخون،
+.....
-سلام، صبح شده؟
+دم صبح طوره ،خوب شد برگارو اتيش نزديم
-اتیششون نزنیم، همینجا باشیم
+كاش بگيم برامون از شهر اسب بيارن
-بریم تا قله؟
+بريم دشتا رو ببينيم، غروب رو ببينيم
-طلوع رو هم ببینیم پس، من با طلوع خوشترم، غروب رو دیدن بدون طلوع ناقصه. مسابقه میدی؟
+اروم بريم، دونفری های اروم، بهار مسابقه میدیم
-من ساز بزنم پس
+بخونيم و بريم، ميوه ميخوري؟
-پرتقال، من عاشق بوی پرتقالم.
...........
+من همون توي سرد و گرم كرسي ميخوابم، بيرون نمي شوم از اين خيال
-من دوس دارم باز شعر بخونم،  حواسم هست که هیزما تموم نشن
+چايي تازه دمم هست
-امشب مرا تا صبح پیمانیست با جانان