۱۳۹۲ اسفند ۱۴, چهارشنبه
۱۳۹۲ اسفند ۱۳, سهشنبه
به سان ماه
گفت یک لیوان آب به من بده.
نزدیکترین لیوان رو برداشتم و از تنگ بلوری براش آب ریختم.
گفت این لیوان که دهنیه!
گفتم من باش آب خوردم.
لبخند زد و یه نفس آب رو خورد.
۱۳۹۲ اسفند ۱۲, دوشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)